در باغهای خار 
نعرهی آبی آسمان 
 
درعرق شور
 
مردمک بخار زدهی چشم کویری
 
قلم استخوانی انگشت ها 
 
̗ جق جق مفاصل بیکلسیم 
 
کاغذ چروک خوردهی حافظه 
 
سینهی پر دود خستهی سرفه
 
رونق اعتماد به نفس نیلوفرهای آبی 
 
قانون استواری فولاد 
 
و جمجمههای موریانه خورده 
 
در صندوقهای زره دار...
 
 
 
دلم را در سرزمینم گریه می کنم 
 
در باغ های خار. 
 
محمد جانفشان 1390
 
    
        | 
           نظرات بینندگان
         | 
                 | 
        
            انتشاریافته:
            0
         | 
        
            غیرقابل انتشار:
            0
         | 
    
      
        | 
             
	
            
 
            
         | 
    
    
        | 
                
         |