غرقاب
از لولهی تفنگت
اگر راست می گویی
دلت را شلیک کن
سینهی من
فراخی قرن است
اخمت را
در فانسقه ات بگذار
برای هیچ وقت
و چشم هایم را
به لبخندی
مهمان کن
بگو که
خبر هولناکی در راه نیست
و آسمان
همیشه آبی خواهد ماند
و باران
سینه اش پر از سبزه
نگاه کن
در تاب سُرخ چشم هایم
در غرقاب
دو ستارهی سیاه.
بهمن ماه 92- محمد جانفشان
نظرات بینندگان
|
|
انتشاریافته:
0
|
غیرقابل انتشار:
0
|
|
|