پیر خراسان برای مهدی اخوان ثالث
هر کس که از سبوی تو جامی کشیده است
نوشین ترین شراب جهان را چشیده است
در بوستان عشق که عمرش دراز باد
هر کس به قدر همّت خود میوه چیده است
کوکو مزن که مرغ تفکّر از این دیار
دیریست از درخت تمنّا پریده است
حاجت چه می بری به علفزار خشک کام
از دشت خشکنای ، کسی گل نچیده است
در چلّه ی کمان فلک ، تیر می نهاد
این پوستین به دوش که قدّش خمیده است
مردانه در هجوم عطش ایستاده و لیک
در تن هزار نیزه ی خشمش خلیده است
در راه عشق گوهر جان را نهاده بود
خوش پرده ای ز قصه ی عشق آفریده است
با پوستین کهنه ی خود ، نرد عشق باخت
کس عاشقی صدیقتر از او ندیده است
با تار و پود عشق و خرد ، جامه ای سترگ
بر قامتِ بلند وطن ، او تنیده است
یادش به خیر پیر خراسان ، شکوه شعر
تا شهر عشق یکسره ، تنها دویده است
بر تربتش چو می گذری ، حق گزار باش
آن جا "امید" مردم ما آرمیده است
نظرات بینندگان
|
|
انتشاریافته:
0
|
غیرقابل انتشار:
0
|
|
|