خاطره های ماندنی از روان¬شاد استاد امیرحسین آریان پور« خاطره های ماندنی از روانشاد استاد امیرحسین آریان پور»
نویسنده : محمد جانفشان
استاد آریان پور مدرس، نویسنده ، مترجم و ادیب را برای اولین بار در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران زیارت کردم و افتخار شنیدن سخنرانی ایشان را در مورد « مسئله جوانان ایران » پیدا کردم. در آن سخنرانی پرشور و در آن شرایط خاص سخن را به این حوزه کشانید که « مسئله ، مسئله ی جوانان نیست. مسئله ، مسئله ی ملت ایران است » آن روز چنان جمعیتی در سالن حضور یافت که عده ی زیادی سرپا ایستاده بودند این سخنرانی بعداً در مجله فردوسی ماهانه چاپ شد و به رؤیت علاقه مندان رسید.
افتخار شاگردی ایشان را در سال سوم دانشکده ، در دو درس جامعه شناسی و فلسفه آموزش و پرورش یافتم در آن روز دانشجویان سال سوم و دانشجویان سال چهارم که هر کدام با ایشان یک جلسه درس داشتند از ساعت 8 صبح در کلاس با هم جمع می شدیم و تا ساعت 12 یکسره به بیانات ایشان گوش می دادیم و ساعت 12 با بیش از 14 صفحه یادداشت از کلاس خارج می شدیم و بعد به اتفاق استاد در ناهار خوری حاضر شده و استاد سرمیز دانشجویان می نشست و با آنان غذای دانشجویی میل می کرد گاهی اتفاق افتاده بود که به شوخی ، کمی نمک داخل نوشابه یک دانشجو می ریخت و نوشابه کف می کرد و روی میز، ولو می شد.
استاد، انسانی ساده زی ، صمیمی، مردم دوست و میهن پرست بود و سعی می کرد با این روش از طریق ارتباطی صمیمی شاگردانش را در این مسیر هدایت کند. گفتنی است که اغلب کسانیکه در کلاس ایشان درس زندگی آموختند بعدها روش او را ادامه دادند.
استاد، مردی ورزشکار بود و در جوانی در رشته بوکس و وزنه برداری، صاحب مدال های داخلی و بین المللی شده بود در تمام زمینه های علوم انسانی مطالعه کرده بود و در تمام زمینه های ادبی، فلسفی، اجتماعی، اخلاقی و روان شناسی آثاری تألیف و یا ترجمه کرده است که تعداد آن بیش از 15 جلد می شود. علاوه بر این استاد بیش از صد مقاله ی علمی در مجلات خارجی و داخلی نوشته اند که فهرست آن بسیار طولانی است.
غالب سخنرانی های خود را با یاد دکتر هوشیار، استادش، شروع می کرد و ارادت وافری به ایشان داشت. می گفت : هنگام دانشجویی اش پس از پایان درس با استاد و دیگر دانشجویان از دانشسرای عالی تا چهار راه حسن آباد پیاده می رفتند و تا در منزل او با او بحث علمی می کردند، سپس استاد به داخل منزل می رفت و دو ظرف خالی آب برمی داشت و دانشجویان با او تا کنار فشاریِ آب می رفتند و ظرف های پر آب را به خانه اش می بردند.
و آنگاه استاد را راحت می گذاشتند. منظور ایشان این بود که دانشجوی واقعی از تمام فرصت ها برای یادگیری استفاده میکند. استاد به نمره زیاد اهمیت نمی داد بیشتر حضور دانشجو در کلاسش مطرح بود در کلاس ما نمره ها 18،19،20 بودند.
او بیشتر رمان های بزرگ را خوانده بود گاهی که بیکار می شد نقاشی می کرد و شعر هم می گفت که ما فقط یک مثنوی از ایشان دیدیم که اینطور شروع می شد:
هان که اسرافیل وقتی راست خیز
رستخیزی کن تو پیش از رستخیز
آفتاب زندگی تابنده باد
چشم ما بر طلعت آینده باد
یکی از کارهای بزرگ استاد گزینش واژه های پارسی در برابر واژه های خارجی بود، تا قبل از ایشان مکاتب را با کلمه اصالت معرفی می کردند مثلا « مکتب اصالت واقعیت » در مقابل Realism و الی آخر. ایشان کلمه «گرایی» را به استادش دکتر هوشیار پیشنهاد کرد و ایشان هم پسندید و از آن به بعد واقع گرایی و واقع گرا به کار رفت.
یا در مقابل کلمه «فرضیه» میگفت در اطراف کرمان برای حفر قنات ابتدا چاه هایی می زنند تا آب زمین را ارزیابی کنند به این چاه ها « گمانه » می گویند که کلمه «گمانه » را در مقابل فرضیه مطرح کرد. ایشان از آن جا که دکترای ادبیات هم داشت به تدارک فرهنگی علمی به چهار زبان فارسی، انگلیسی، فرانسه وآلمانی پرداخت و سیصد هزار فیش برای آن فراهم آورد که متاسفانه هنوز به چاپ نرسیده است.
آنچه گفته شد خاطره هایی بود از استاد و چنانچه بخواهیم از علم و آگاهی ایشان صحبت کنیم مثنوی هفتاد مَن کاغذ شود.
نظرات بینندگان
|
|
انتشاریافته:
0
|
غیرقابل انتشار:
0
|
|
|